مجلهء حقیقت «تاسیس1384ش» دورهءجدید.
از اینکه مجلهءحقیقت را انتخاب کردید خوشحالیم.
مارا از آثار و نظرات سازندهء خود بهره مند کنید.
majallehaqiqat.loxblog.com
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
دسته چهارم: رواياتى كه مضمون دسته دوم (ثبوت زكات در نه چيز) و دستۀ سوم (ثبوت زكات در غير نه چيز) كه ظاهرا با هم متعارضند را در بردارد، به طورى كه از اين روايات (دستۀ چهارم) صدور آن دو دستۀ و عدم كذب آنها استفاده مىشود، که یکی از آنها اشاره میکنیم:
«محمد بن مسلم قال: سألته علیه السلام عن الحبوب ما يزكى منها؟ قال: البرّ و الشعير و الذرة و الدخن و الارز و السلت و العدس و السمسم، كل هذا يزكّى و اشباهه»[1]؛ «از امام باقر علیه السلام سؤال كردم كه از كدام حبوبات بايد زكات داد؟ حضرت فرمود: گندم و جو و ذرت و ارزن و برنج و جوى بىپوست و عدس و كنجد، از همه اينها مانند اينها بايد زكات داده شود.
دستۀ دوم: رواياتى كه مشتمل بر بيان اين واقعه تاريخى است (كه در بدو امر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم تشخيص داد كه زكات را از نه چيز بگيرد و چيزهاى ديگر را ببخشد) اما يا صريح است و يا ظهور دارد. امامى كه اين واقعه را بيان مىكند مىخواهد بفرمايد حكم فعلى در زمان خودش نيز همينطور است و حكمى است ابدى كه بايد در جميع زمانها به آن اخذ نمود، گرچه يك حكم حكومتى از جانب پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد:
روایاتی که در باب زکات وارد شده چه از طريق شيعه و چه از طریق اهل سنت، بسیار زیاد است که در کتابهای روایی و منابع دست اول بیان شده است. در مجموع میتوان روایت وارده در این باب را به چهار دسته تقسيم کرد:
در مورد زكات اين مسأله هم مطرح است كه آيا حكومت اسلامى مىتواند چيز ديگرى را- و لو به نام زكات- وضع كند يا نه؟
برخی معتقداند که حاکم شرع میتواند در صورت لزوم برای چیزهای دیگری نیز زکات وضع کند، همانگونه که امير المؤمنين در زمان حكومتشان براى اسب زكات وضع كردند و اين از مسلّمات است. البته فقها از وضع زکات برای اسب توسط امام علی علیه السلام دو قسم استنباط كردند. بعضى گفتند زكات اسب مطلقاً مستحب است و امير المؤمنين آن را مستحب گرفتهاند.
برخی از فقها تصریح دارد که زکات در مورد معین و مشخصه تعلق میگیرد و در بقیه موارد تعلق نمیگیرد.
از جمله شیخ طوسی به این مسئله تصریح دارد و میفرماید: «زكاة، در نه جنس واجب است: شتر، گاو، گوسفند، طلا، نقره، گندم جو، خرما، كشمش. و در غير اين اجناس زكاة واجب نيست.»[1]
مرحوم صاحب جواهر در شرح شرایع الاسلام در بیان شروط وجوب زکات در نقدینمینویسد: «و کیف کان، من شروط وجوب الزکاة فیهما (نقدین) مضافا الی بلوغ النصاب (کونهما مضروبین) من سلطان الوقت او مماثله بلاخلاف ... و لا فرق فی السکّه بینالکتابة و غیرها و لا بین کونها سکّة الاسلام او کفر ... و لو ضربت للمعامله، لکن لمیتعامل بها اصلاً او تعومل بها تعاملاً لم تصل به الی حدٍ تکون به دراهم او دنانیرمثلاً، لم تجب الزکاة...»
در اين شكل سپرده، اندوختۀ طلا و نقره در حقيقت ملك دارندۀ اوراق بوده و اوراق فقط حكم رسيد آنها را داشته است.
در اين فرض در صورتى كه اندوختۀ مزبور، طلا يا نقره باشد، بدون اشكال پرداخت زكات آن بر دارندۀ اوراق (صاحب اندوخته) واجب است و در تعلق زكات فرق نمىكند طلا و نقره مسكوك باشد يا غير مسكوك؛ با فرض مسكوك بودن وجوب مزبور روشن است، و در صورت مسكوك نبودن به اين خاطر است كه اوراق مزبور اموالى رايج شمرده مىشود و رواج آنها نشان دهندۀ رواج طلا و نقرۀ ما به ازاى آنها است. پس با اين مبنا كه رايج بودن مال معيار تعلق زكات باشد؛ و مسكوك بودن- غير از اين كه سبب رواج مال شود،- اعتبار ديگرى ندارد؛ پرداخت زكات در اين جا واجب است. لكن به روشنى پيدا است كه چنين چيزى در جهان معاصر يافت نمىشود.
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
بدون شك شناخت حقيقت و ماهيت اوراق مالی اعم از اوراق بهادار و اسکناس، نقش مهمي در حكم زكات دارد. لازم است ذكر شود كه ويژگياساسي اوراق مالی بهادار «ماليت» و «قيمت» آنهاست كه صرفاً امري اعتبارياست؛ يعني با صرف نظر از اعتبار مالي از سوي اعتبار كننده، نهقيمت اقتصادي دارند و نه كسي تمايلي به آنها دارد، زيرا اين اوراق به خودي خود هيچ نيازي را رفع نميكنند؛ برخلاف اسكناس، اسناد تجاري يا چك كه در عرف عقلا در جوامع مختلف، هم قيمت اقتصادي دارند وهم مورد رغبت هستند. كسي كه مالك اوراق بهادار باشد به همان مقداركه مالك آنهاست.
بنابه نظر مشهور بين فقيهان، زكات، برنُه چيز واجب است. در غلات: گندم،جو، خرما و كشمش. در دامها: گوسفند، شتر و گاو. در نقدينگى: طلا و نقره.
در غلات چهارگانه، اگر پس از خشك شدن، به نصاب لازم: 288 من تبريز و 45مثقال كم، برابر با 207/847 كيلوگرم برسد، قانون زكات آنها را در بر مىگيرد و صاحبان آنها در هنگام وجوب زكات، كه در گندم وجو، وقت بستن دانه، درخرما هنگام زرد، يا قرمز شدن و در كشمش هنگام بستن دانه هاى انگور است،بايد زكات آنها را پس از كسر هزينه بپردازد
زکات و اهمیت آن در اسلام:با توجه به اين که، اسلام به صورت يک مکتب صرفاً اخلاقي، و يا فلسفي واعتقادي، ظهور نکرده، بلکه به عنوان يک «آئين جامع» که تمام نيازمنديهايمادي و معنوي در آن پيش بيني شده، پا به عرصه ظهور گذاشت و نيز با توجه بهاين که اسلام، از همان عصر پيامبر (ص) با تأسيس حکومت همراه بود و همچنينبا توجه به اين که اسلام، توجه خاصي به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتي دارد، روشن مي شود؛ نقش «بيت المال» و «زکات» که يکي از منابعدرآمد «بيت المال» است، از اهمیت به سزای برخوردار است.
در قرآن، واژههای «مال» و «اموال« در موارد زیادی به کار رفته است، که شامل انواعمختلف مال و از جمله پول می شود. ولی واژههایی که در موارد معدودی به عنوان «پول»به کار رفته، عبارت است از: ذهب، فضه، درهم، دینار، وَرق و بضاعه به کار رفته است، به مواردی از آن میپردازیم:
زر و سيم يا هر فلز مسكوك و رايج ديگر وهمچنين اسكناس پول ناميده مىشود. در فرهنگ عمید آمده است: «پول، قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زوده شود. اسکناس چاپ و منتشر شود.»[1]
همانگونه که روشن است؛ نقود حقیقی متداول در زمان تشریع دین اسلام اعم از دینار طلایی و درهم نقرهای در مرور زمان، جای خود را درعصر حاضر به نقود اعتباریداده است. نقد رایج عصر حاضر چیزی جز اوراق اعتباری محض نبوده ودر ذات خود هیچ گونه ارزشی ندارند، یعنی از نوع کالاشمرده نمیشوند.
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان " معصومه "، "ستیا و " فاطمه كبرى" است. پدرش حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا عليه السلام است
ولادت
آن حضرت اول ذى القعده سال 173هـ.ق در مدينه منوره به دنيا آمدند.
سفر مقدس به شهر مقدس
در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا عليه السلام به شهر ((مرو)) حضرت فاطمه معصومه عليها السلام همراه عده اى از برادران خود براى ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهى ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند, ولى از آنجا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفين اهل بيت بودند با ماموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند كه عده اى از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند.(زندگى حضرت معصومه, نوشته آقاى منصورى, ص 14. (به نقل از رياض الانساب, تاليف ملك الكتاب شيرازى).) حضرت در حالى كه از غم و حزن بسيار مريضه بود با احساس ناامنى درشهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد, زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما مى باشد;(درياى سخن, تاليف سقازاده تبريزى (نقل از وديعه آل محمد, نوشته آقاى انصارى), ص 12) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود. بزرگان قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالى كه ((موسى بن الخزرج)) بزرگ خاندان ((اشعرى)) زمام شتر آن مكرمه را به دوش مى كشيد; ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدس شد و در منزل شخصى ((موسى بن الخزرج)) اجلال نزول نمودند.(تاريخ قديم قم, ص 213) آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاى عمر پربركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهى به پايان رساند.
غروب مهتاب در شهر ستارگان
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ((از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويى از تبار فاطمه اطهر)), با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت, مبدل به دنيايى از حزن و اندوه شد, و اين غروب غم انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوگ و عزا نشاند در رابطه با علت مريضى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار گفته شده است (وسيله المعصوميه, نوشته ميرزا ابوطالب بيوك, ص 68, الحياه السياسيه للامام الرضا عليه السلام, نوشته جعفر مرتضى العاملى, ص 428) كه زنى در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود كه اين مطلب با توجه به درگيرى دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آنها ((در ساوه)) و جو نامساعد آن شهر و حركت نابه هنگام آن بزرگوار در حال مريضى به سوى شهر قم, مطلبى قابل قبول مى تواند باشد آرى آن حضرت كه مى رفت زينب وار با سفر پربركتش سند گويايى بر حقانيت امامت رهبران راستين و افشاگر چهره نفاق و تزوير مامونى باشد, و همانند قهرمان کربلا پيام آور خون سرخ برادرى باشد كه اين بار مزورانه به قتلگاه (بنى عباس) برده مى شد, ناگاه تقدير الهى بر اين شد كه مرقد آن بزرگ حامى خط ولايت و امامت براى هميشه تاريخ, فريادگر مبارزه با ظلم و بى عدالتى ستم پيشگان دوران و الهام بخش پيروان راستين تشيع علوى در طول قرون و اعصار باشد..
و در سن 28 سالگى در روز دهم(وسيله المعصوميه,ص 65, به نقل از نزهه الابرار) يا دوازدهم (مستدرك سفينه البحار, ج 8, ص 258) ربيع الثانى سال 201هـ.ق در شهر قم از دنيا رفتند
مراسم دفن
بعد از وفات شفيعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند سپس به سوى قبرستان ((بابلان)) تشيع كردند ولى به هنگام دفن آن بزرگوار ((به خاطر نبودن محرم)) ((آل سع)) دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردى به نام ((قادر)) اين كار را انجام دهد. ولى قادر و حتى بزرگان و صلحاء شيعه قم هم, لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند; چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم عليه السلام به خاك سپارد. مردم منتظر آمدن ((آن پير مرد صالح)) بودند, كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوى آنان مىآيند وقتى نزديك جنازه رسيدند, پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابى ((كه از قبل آماده شده بود)) دفن كردند و بدون اينكه با كسى تكلمى نمايند, سوار شده و رفتند, و كسى هم آنها را نشناخت.(تاريخ قديم قم, ص 214) به قول يكى از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار, امامان معصومى باشند كه براى اين امر مهم به قم آمدند.(آيه الله فاضل لنكرانى ((دام ظله)).) پس از به پايان رسيدن مراسم دفن, موسى بن الخزرج سايبانى از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان بر قرار بود تا زمانى كه حضرت زينب دختر امام جواد عليه السلام وارد قم شدند و قبه اى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا كردند.(سفينه البحار, ج 2, ص 376) وبدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارداتمندان به اهل بيت عليهم السلام و دارالشفاى دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد.
نقود حقیقی متداول در زمان تشریع دین اسلام اعم از دینار طلایی و درهم نقرهای در مرور زمان، جای خود را درعصر حاضر به نقود اعتباریداده است. نقد رایج عصر حاضر چیزی جز اوراق اعتباری محض نبوده ودر ذات خود هیچ گونه ارزشی ندارند، یعنی از نوع کالاشمرده نمیشوند.
داد و ستد در گذشتههای دور به صورت تبادله جنس به جنس و... انجام میشد؛یعنی معامله کالا با کالا. هنوز هم گاه به صورت نادر، به ویژه در مناطق روستایی و مکانهای که هنوز رنگ و لعاب زندگی مدرن را به خود نگرفته، چنین داد و ستدیهایوجود دارد. معاملات جنس به جنس، کالا به کالا پیشیه بسیار طولانیای در تاریخ بشر دارد.
در دوران باستان برای فرار از مشکلات، نابسامانیهای که وجود داشت، داد و ستد کالابه کالا متدوال و رایج بود بهگونهای که یکی از کالاها برایقیمت گذاری سایر کالاها انتخاب میشد.
کالای محور کالانقشی همچونپول نقد کنونی را بر عهده داشت، مثلا در ایران غلات ودر برخی از کشورهای دیگر چارپایان و در برخی دیگر کالاها،معیار قیمتگذاری سایر کالاها بوده است. تا این کهبعدها برای سهولت بیشتر در این امر، طلا و نقره، به عنوانمعیار قیمتگذاری کالاها برگزیده شد.
این تحولات ازحرکت بازنماند؛ تا این که سکههای سلاطین به عنوان پول رایجبه صحنه، آمد زیرا تقلبی نبودن و وزن سکههای سلطانیتضمین شده بود. در آخرین تحول به تدریج پول رایج کنونی که از خواص کالا بهطور کامل برهنه بود، معیار قیمت گذاری سایر کالاها گردید.
تحول دیگری که در عالم داد و ستد رخ داد، این بود که مردمدر سالهای اخیر در کشورهای پیشرفته اقتصادی با چکهایشخصی به اندازه موجودی نقدی خود در بانکها به داد و ستدمیپردازند. در قرون پیشین، پول رایج. سکههای طلا و نقره بود. در روایات و دیدگاه فقهای اسلامنیز اینگونه پولها، موضوع بحث و فتوا بوده است. امروزه پول اعتباری جایگزین سکههای مزبور شده، هم موضوع پول تحول یافته و هم احکام فقهی پول دستخوش تغییرگردیده است. این دگرگونی در تاریخ پول از صدر اسلام تاکنون، اختلافات در برخی مسائل را به دنبال داشته است از جمله این که آیا بر پول (اسکناس) و اوراق مالی رایج امروزی زکات تعلق میگیرد یا خیر؟ فقها اختلاف نظر دارند. مشهور فقها امامیه بر این عقیدهاند که تعلق زکات در اسلام منحصر به اشیاء نه گانه میباشد.
اگر كودكى ، بخاطر استعدادهاى فوق العاده كه خدا به او داده ، در اوج كمال بود، چه مانعى دارد امام مردم شود، مانند حضرت عيسى عليه السلام كه به فرموده قرآن در سن كودكى ، پيغمبر و حجت خدا شد و مانند بوعلى سينا و امثال او.(۱) و در دنيا گاهى كودكان استثنائى و نابغه بسيارند مانند: ((سيد محمد طباطبايى قمى در عصر ما كه در پنج و نيم سالگى حافظ همه قرآن شد، و هم اكنون (۲)كه حدود هفت سال دارد، دروس حوزوى را مى خواند، و آن چنان بر معناى آيات قرآن ، مسلط است ، كه در گفتگو، با آيات قرآن سخن مى گويد و به سؤ الات جواب مى دهد.
تاريخ پيدايش دين همراه پيدايش انسان بوده، طوری که اولين انسان (حضرت آدم ) پيامبر خدا و منادی توحيد بوده و اديان شرک آلود همه بر اثر تحريفات و اعمال سليقهها و اغراض به وجود آمده.[1]
در قرآن کريم همةاديان يک دين وبهنام اسلام ياد شده است«إن الدين عندالله الاسلام»[2].
اديان دراصول هماهنگ بوده و تفاوتشان در جزئيات بوده است که طبق مقتضيات زمان وسطح معلومات بشر در هر عصر پديد ميآمده.
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:ونرید ان نمن علی الذین استضعفوافی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین.(قصص-5).من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه.
وقایع زندگی ائمه اطهار(ع) می تواند شیوه های درست زندگی و كسب فضایل اخلاقی و انسانی به عنوان پایه های كمال آدمی را آموزش دهد و مناسب ترین الگو برای جویندگان راه سعادت و حقیقت باشد.
رجبعلی نکوگویان دارای ۸ فرزند، شامل: پنج پسر و چهار دختر بود که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت. شیخ رجبعلی خیاط، عامل پیشرفت خود در معنویات را، اخلاص عمل توصیف می کرد.
شيخ مكتب نرفته ،باهمان صفاي باطن و صميمت دوست داشتني خود به چنان باور و ايماني رسيد كه تادم مرگ ،دمي از دعا و مناجات به درگاه الهي غافل نبود .
سر انجام ،پس از هفتاد ونه سال بندگي و عبادت خدا وند در اين دنياي گذرا ،در روز دهم شهريور 1340 هجري شمسي ،مرغ وجود از قفس تن پر مي كشدو شيخ به خاطره ها مي پيوندد.
منابع:
1.حکایتهایی از زندگی شیخ رجبعلی خیاط، به کوشش محمدمحمدیریشهری.
قبل از این که وارد بحث اصلاحات حضرت مهدی( عج ) شويم لازم است چند نكته را هر چند گذرا متعرض شويم:
اول: اين كه حضرت مهدي (عج ) در ادامه كا روان انبيا وبرگزيدگان االهي قرار دارند. ا زاين روهم چنان كه طبيعت وماهيت حركت اصلاح طلبانه وانقلا بي آن حضر ت يك حر كت الهي و در ادامه نهضت ها ي ا صلا ح طلبا نه ا نبيا و مكمل آن ها وبه تعبير ديگر ثمره وميوه تلاش تمامي انبياي الهي از آدم ( ع ) تا خاتم (ص ) واصياي آن ها از اميرمؤمنان(ع) تا امام حسن عسكري (ع )و بلكه كليه اوصيا وصا لحان ازعهدآدم تا آغا ز عصر غيبت مي با شد ا ستراتژي و شيوه حركت آن حضرت نيزهماهنگي و هم خواني كامل با استراتژي انبيا وصالحان خواهد داشت ...
مهدي جان ! صبح هاي جمعه هنگامي كه دعاي ندبه را زمزمه مي كنيم ، وزش نسيم عشق را كه از كهكشان آيينه ها و از طلوع نگاه خسته تو مي گذرد حس مي كنيم ، عصرهاي جمعه گيسوي طلايي خورشيد را به انتظار آمدنت شانه مي زنيم و هنگامي كه شكوفه هاي دعا در خانه راز قلبمان مي شكفد قرآن را مي گشاييم و آيه آيه آن را بر زبانمان جاري مي سازيم تا شايد چشم زمان آمدن خورشيد عدالت را ببيند و مرگ شب را حس كند .
اي فرزند عدالت ! در روزهاي جمعه تلاطم هاي عشق را كه در ساحل در يا نجوا مي كنند مي شنويم و آينه قلبمان تصوير طلوع تو و تكرار زبانمان نام تو مي شود بيا كه آفتاب گردان ها حيران به دنبال تواند، تا در تند باد زمان آنان را مجنون خود كني، بيا كه كه ستاره ها و خورشيد جهان افروز از درد بي تاب و پر دردند .
دیگر گل هاي باغ آنان شكفتن را نمي داند، اگر دل هاي پر اميد و با احساس رنگي از محبت را نمي داند بيا و بناز بر دل پر حسرت زمان !
اي عشق پرتوان ! دوباره صبح ! ظهر ! نه ! غروب شد نيامدي !
جز خدا ورسول كسي علي را نشناخت و نتوانست قدر او را بداند، نه آنان كه پرستيدنش، نه آنان كه از اوپيروي نمودند، و نه آنان كه انكار او كردند.
شاعران و سرايندگان در برابر عظمت او چه بسرايند؟ سخنوران در باره شخصيت بي نظير او چه بر زبان آرند؟ نويسندگان و قلم فرسايان در باره اش چه بنگارند؟ دانشمندان در اين اقيانوس كبير غرق مي شوند.او كه براي هميشه زمان بود، براي همه تاريخ غريب و تنديس غربت گرديد...
دومين شنا ختي كه سياست الهي ومتعالي بر آ ن متكي است شنا خت وظيفه يا وظيفه شنا سي است خدا در ادامه سوره حمد اين مساله را بيان كرده ومي فر مايد: " اياك نعبد واياك نستعين اهد نا الصراط المستقيم " از اين آ يا ت مباركه چند مطلب فهميده مي شود :
1/ در اين آ يا ت يك التفات از غايب به حاضر صورت گر فته است و اين مي رساند كه شناخت يك انسان مومن از خدا و ند يك شنا خت شهودي و حضوري است وانسان مومن همواره ودرهمه جا خدا وند را بر كار ها ي خويش حا ضر ونا ظر مي داند .
2/ ازاين كه خد اوند در اين جا وظايف يك مو من ر ااز زبان خود او برمي شماردومي فرمايد:" اياك نعبد" و آ ن هم بهصورت گذاره خبري ونه امري وانشائيمي خواهد اين مطلب را به همه انسان هاتفهيم نمايد كه اين وظيفهتو دربرابرخداوند زبان حال كل هستي ووجو د تو استودست نيازي است كه ازدل جوهره وحقيقت انساني تو به سوي اسمان برفراشته گشته است تاتورابافرشتگان آسماني و كروبيان همنوا سازد و رويش تو را از دل خاك بارور گرداند و لذا فرمود كه تنها تو را مي پرستم و اين پرستش خداوند مهم ترين وظيفه انسان در برابر خداوند است كه در چند حوزه زندگي او تجلي پيدامي كند:
الف )در حوزه عبادي و فردي .ب ) در حوزه اقتصادي . ج ) در حوزه سياسي و اجتماعي. يعني عبادت حقيقي اين است كه انسان در همه حوزه هاي زندگي خويش فقط و فقط به رضايت خداوند و خوشنودي اوبيانديشد و تمامي اركان زندگي خود را به سوي يك قبله جهت بخشد و تمامي ابعاد وجود خويش را به خضوع و سجود در برابر پروردگار خويش فرودآ ورد تا به فرمود هامام علي(ع ) " تمامي اعمالواورا د او يكوردگردد"وبهسوي آ سما ن صعو د كند" وحا ل ا نسا ن در خد مت دايميخداونددر آ يد " و حالنماز در تمامي عرصه هاي زندگي انسان ظهور پيدا كند وانسان با تمام وجود خود و همه ابعاد زندگي خود در برابر خداوند سرفرودآ ورد ولذااين كه باباطاهرمي گويد:" خوشاآ نان كه د ا ييم در نمازند" منظورش نماز مصطلح ورا يج نيست كه چنين چيزي براي ا نساني كه نيازمند به خواب وخورش ا ست امكان پذيرنيست بلكه منظور شاعر در حقيقت بازخواني مجدد كلامامام علي (ع) در دعاي كميل وعبارت اخراي همان سخن است ومنظورازكساني كه دايم در نماز ندكساني استكه تمامي عرصه هاي زندگي خويش را بر اساس دستورات الهي سازماندهي نموده ا ند وتمامياركان وجودخود را درخدمت خداوند درآ ورده باشد 0
مطلب ديگري كه ازا ين آ يه فهميده مي شود اين است كه اراده و تلاش انسان نقش بسيار مهم وسرنوشت سازدر تعيين مسير زندگي او دارد وانسان فقط با تلاش خويش مي تواند زندگي خود را بهآ سمان پيوند دهد0
3/نکته سوم درمورد وظيفه شناسي :از اين كهخداوندبز رگ در ادامهمي فرمايد "واياكنستعين " مي خوا هداينمطلبرابفهماندكهنقشانساندر تعيينمسير زندگيوسرنوشتاويكنقشكاملامستقلنيست بلكه انسانهموارهودر هر مر حله از زند گي خودنيا ز مند به كمك وياري<span lang="FA" style="font-size:12.0pt; font-family:"B Lotus";mso-ascii-font-family:"Simplified Arab</body></html>
بخش مهمي از آيات قرآن کريم مربوط به سر گذشت گذشتگان وشرح حال پيامبران عاليقدر پيشين است، هدف از نقل داستان پيشينيان سرگرمي وداستانسرايي ياآگاهي ازتاريخ نيست بلکه هدف قرآن کريم دربيان کردن اين داستان ها هدايت وراهنمايي مردم وتربيت جوامع بشري وعبرت گرفتن آيندگان ازسرنوشت گذشتگان است.
قرآنکريم در آيات متعددي تصريح فرموده است که ما داستان گذشته را بازگو ميکنيم
تامردم بينديشند وعقل خود رابه کاراندازندوازماجراهايي که برگذشتگان پيش آمده است پند بگيرند؛ يکي از آموزنده ترين اين داستانها داستان حضرت نوح (ع)است که خلاصة از آن در زير بيان مي گردد:
بسياري از امام زادگان، مجاهدان بزرگ و عالمان سترگ بوده اند، كه رسالت تبليغ دين و صيانت از مذهب را چون اسلاف بزرگوارشان به دست داشتند و در اين راستا مشكلات، مصايب، مهاجرت، زنداني شدن و شهادت پذيرا مي گشتند.
برخي از آنان براي رساندن پيام مذهب و حقايق مكتب در كوه ها، كمرها، و بيابان ها مخفيانه و مظلومانه به سر مي بردند.
تهديد و خفقان زمان گاه به اندازه مي رسيد كه سادات و امام زادگان زيادي پيوند خويش با خاندان عصمت را پنهان مي داشتند.
يكي از اين امام زادگان مجاهد و مهاجر يحيي ابن زيد (ع) است، كه اينك به شرح زندگي كوتاه و پربار او مي نشينيم.
سیری کوتاه و تذکر نکاتی در زند گی امام یازدهم (ع )
استا د محمد ا نور صا د قي سنگچا ر كي
ا ما م عسكري (ع) د ر مدينه منو ره به سا ل232 ه،ق متو لد شد. علا مه مجلسي (ره) روز و لادت آن حضرت را جمعه هشتم ربيع الثا ني و بعضي دهم هما ن ما ه گفته ا ند. اسم: حسن. كنيه: ابو محمد. اشهر القا ب آ ن بزرگو ار زكي و عسكر ي است. اسم پدر : علي . ما در: حد يث يا سليل (حد يث يا سو سن نيزگفته شده است ). ا ز عمر آ ن سلا له پا ك چها رسا ل وچند ما ه گذ شته بو د كه با پدرش اما م ها دي ( ع) به طرف عرا ق (يعني تبعيد گا ه ) حر كت كر د...
انسانهاي عادي به طورمستقيم از وسيلة شناخت (دين) بهرهمند نمیشوند و لياقت دريافت وحی را ندارد «و ما کان الله ليطلعکم علی الغيب و لکن الله يجتبی من رسوله من يشاء»[1]ناگزير وحي را پيامبران به افراد عادی مي رسانندوآنان بايد دارای شرايط ذيل باشند:
چرا همة انبياء در يک منطقة جغرافيايي(خاورميانه) برانگيخته شده و ساير نقاط زمين به دليل کمبود وسايل ارتباطی از نعمت وجود آنان محروم گشتهاند، شايد مردمانی بودندکه اطلاع از دعوت آنان پيدا نکردهاند؟
هدف از بعثت پيامبران و انزال کتب چيست؟ ممکن است گفته شود که هدف اصلی هدايت ، سعادت، نجات، صلاح وفلاح مردم بوده است; میگوييم: اين سخن صحيح است اما كلام در اين است که اين هدايت به کجا منتهی میشود؟ سعادت مردم از نظر مکتب اسلام در چيست؟ و خير صلاح نهايي در چه چيز است؟
با تأمل در موجودات درمیيابيم که همه آن ها بر اثر نيروی عجيبی که در درونشان نهفته است، بهسوی هدف مشخصی سير میکنند، اين سير و حرکت بهسوی هدف معين که در عموم مخلوقات وجود دارد نشانگر هدايت است و به جهت اين عموميت به «هدايت عامه» معروف گشته است.